محل تبلیغات شما



برای من همین خوبه / که با رویات میشینم
تو رو از دور می بوسم / تو رو از دور می بینم

برای من همین خوبه / بگیرم ردّ دنیاتو
ببینم هر کجا میرم / از اونجا رد شدم با تو

همین که حال من خوش نیست / همین که قلبم آشوبه
تو خوش باشی برای من / همین بد بودنم خوبه

به این که بغضم از چی بود / به این که تو دلم چی نیست
تمام عمر خندیدم / تمام عمر شوخی نیست.

برای من همین خوبه / بدونی بی تو نابودم
اگه جایی ازت گفتن / بگم من عاشقش بودم

برای من همین خوبه / که از هرکی تو رو دیده
شبی صدبار می پرسم / ازم چیزی نپرسیده!؟

به این که بغضم از چی بود / به این که تو دلم چی نیست
تمام عمر خندیدم / تمام عمر شوخی نیست


ﺑﻪ ﻃﺮﺯ ﻋﺠﻴﺐ ﻭ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ !
ﺩﻟﺨﻮﺷﻲ ﻫﺎ ﮐﻢ ﻧﻴﺴﺖ !
ﺁﺩﻣﻬﺎﻱ ﺩﻭﺭُ ﺑﺮﻡ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ !
ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺭﻭﻱ ﻟﺒﻢ ﻣﻴﻨﺸﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﻣﻴﺮﻭﻧﺪ !
ﻭﻟﻲ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻋﺠﻴﺒﻲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ . !
ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻢ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﻳﺖ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﻴﮕﺬﺭﺩ . ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻢ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻳﺎ ﻧﻪ؟ !
ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻲ !
ﻭ ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻲ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺯﺟﺰﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ !
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﮐﻤﺘﺮ ﻣﺮﺍ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﺧﻮﺵ ﺑﺤﺎﻟﺖ .
ﭼﻪ ﺭﻭﺣﻴﻪ ﺍﻱ ﺩﺍﺭﻱ !
ﮐﺎﺵ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ ﻭ ﺑﺨﻨﺪﻳﻢ.
ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ، ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﻧﻔﺴﻬﺎﻳﺖ ﻏﺒﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ !!!
ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺗﺎﺭ ﺍﺳﺖ !!!
ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﮕﻮﻳﻢ ؟ !
ﺍﺯ ﺁﻏﻮﺷﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻡ ﻧﻤﻴﺸﻮﻧﺪ ؟ !
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺷﺎﺩﻡ ﻧﻤﻴﮑﻨﻨﺪ ؟ !
ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﺸﺘﺮ ﺑﺸﻨﺎﺳﻤﺸﺎﻥ ؟ !
از ادمهایی که نزدیک میشوند و پس میزنم ؟!
ﺧﻼﺻﻪ ﺩﺭﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﻫﺎ
ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﮐﻪ ﺣﮑﻢ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺑﺮﺗﻦ ﻧﺎﺭﺱ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺻﺎﺩﺭ ﺷﺪ . !
ﮐﺴﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻀﺤﮏ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﻣﻤﮑﻦ ﻓﻘﻂ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺟﻨﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﻋﻘﯿﻢ ﺑﻐﺾ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻗﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡ


یه شبایی اصلاً نگذشت

اما ما ازش گذشتیم

 یه شبایی هم بدگذشت سخت گذشت با درد گذشت.

یه شبایی داد زدیم اماجز دلمون هیچ کس صدامونو نشنید

 یه شبایی همه چی بود الا اونی که باید می بود.

 یه شبایی هوا عجیب دونفره بود اما همون شبا ما بودیمو تنهاییمون.

 یه شبایی نفسمون برید از این همه بغض

یه شبایی نفس کم آوردیم امادوام آوردیم

 یه روزایی فقط زنده بودیم زندگی نکردیم.

یه شبایی زنده هم نبودیم فقط فقط بودیم

همین.

 


تو هَمانی که دلم میخواهد شصت سالگی‌هایم را کنارش بگذرانم.هفتاد سالگی.!
هَمان روزهایی که کیسه‌های کوچک و بزرگ قرص‌هایم هشدارِ کهولت سِن را میدهد.!
هَمانی‌‌ که دلم میخواهد در حالی که پایِ رادیو نشسته است
و مُدام با پیچ رادیو وَر میرو‌د
و مَرا به مرزِ سرسام میرساند ،
صِدایم بزند و بخواهد برایش چای بیاورم.!
تو هَمانی که میخواهم سال‌ها بعد دُرست زمانی که نوه‌هایمان دورِمان را گرفتند
و مُدام از عاشقی‌هایمان میپرسند ،
از سوال‌هایشان طَفره بروم و نگاهَش کنم و دِلم ضعف برود برایش.!
هَمان یک نفری هستی که دلم میخواهد
پنجاه سالِ بعد برایش پیراهنی با گل‌های ریزِ آبی بپوشم
و تا میتوانم دلبری کنم.!
هَمان درمانی که در آغوشش کمردرد و پادرد و بالا و پایین شدنِ فشارِخون را به فراموشی بسپارم.!
هَمان هَمدمی که میخواهَم سَرم را روی شانه‌اش بگذارم و فریدون گوش دهم.!
تو دقیقاً هَمان یکنفری هستی
که دلم میخواهد پا به پایش پیر شوم.!
تو هَمان یاری هستی که شَهریار میگوید بدونِ وجودش شهر ارزشِ دیدن را هم ندارد.!


من دوستت دارم ولی خب یکم فرق داره میدونی !!! من هزار بار تورو توی دلم صدا میکنم ‌ صد بار برات اخم میکنم . وقتی اسمون ابری میشه میرم یه بالش به جات بغل میکنم .‌‌ وقتی میریم خیابون توی خیالم باهات قدم میزنم . حتی کنار پنجره بارها کنارت چایی خوردم چقدر در خیالم مهربانی . من با تو زندگی میکنم اما طور دیگر بعضی وقتها کنج اتاق میگویم بدون من برایش چگونه میگذرد بعضی وقتها اسمت را صدا میکنم .‌ میخواهم بشنوم که میگویی جانمممم . یه وقتهای گریه میکنم توی دلم میگم تووو جان منی . خبر نداری قهر میکنم باهات میگم اخه بی انصاف کجایی این شهری ؟؟ چرا اینقدر فاصله !!! مگه تو هنوز نمیدونی !!! من با بودنت ارومم ؟؟ با صدات ارومم ؟؟با خنده هات عاشق میشم ؟؟؟ نمیدونی وقتی دعوام میکنی قند توی دلم اب میشه ؟؟؟ متوجه نشدی من کنار تو یک عالمه ارامش دارممم .؟؟

 

کجایی پسس . دوست داشتن ما چقدر فرق داره ؟؟؟


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

VOICE OF QURAN